(از راست به چپ) مریم هاشمپور و ملیحه وفایی
حالا که دارم این چیزها را مینویسم، درست یک روز از برگزاری اولین جلسهی کارگروه شعر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در سال جدید میگذرد. خیال میکردم میتوانم دیشب این چیزها را تنظیم کنم و در وبلاگ بگذارم. ولی زهی خیال باطل؛ گاو نر میخواهد و مرد کهن!
نمونهی روشنِ این که یکتنه نمیتوان از پس بعضی کارها برآمد. مثلاً در همین جلسهی دیروز اگر حسین تولایی و مریم مطهریان نبودند، نمیدانم چهکسی زحمت ریختن چای و مهیاکردن ظرف شیرینی و... را میکشید. یا اگر نیلوفر شهسواریان نبود، نمیدانم در آن همهمهی پایانیافتن جلسه چهکسی هوا -و مهمتر از آن حساب!- کتابهای امانی ناشر را میداشت. اگر اکرم کشانی نبود که آنطور فعالانه در بحثها شرکت کند، چهکسی جلسه را گرم میکرد؟ اگر زیتا ملکی با موبایلش از همه عکس نمیگرفت و صبر نمیکرد تا بعد از جلسه، دانهدانه برایم بلوتوثشان کند، این عکسها را از کجا میآوردم؟ و هزار تا از این «اگر»های از ته دل و بیتعارف! باور کنید اگر شما نبودید، جلسه در همان روز اول، وا میرفت و من هم الان در حال نوشتن اینچیزها نبودم.
دوست دارم از همهی آنها که آمدند، نظر دادند، حرفهای دیگران را شنیدند و در کنار ما بودند، تشکر کنم و بخواهم که تا آخر این مسیر در کنار کارگروه شعر خودشان باشند:
حاجیهخاتون حسنی، مریم اسلامی و باران کوچولو، مریم مطهریان، زیتا ملکی، فرزانه امیری، مریم رحیمی، حسین تولایی، سمیرا قیومی، اکرم کشایی، نیلوفر شهسواریان، حامد محقق، اصلان قزللو، رضوان خرمیان، فرشید توفیق، رضا خوشبختی، طاهره رمضانعلیپور، اسماعیلی، هاجر بهاری، فاطمه مهاجر، طیبه شامانی و یاسمینکوچولو، فاضل ترکمن، عبدالرحمن یحیوی و علیاصغر سیدآبادی؛ و نیز دو مهمان عزیزمان: مریم هاشمپور و ملیحه وفایی.
و از انتشارات «فصل پنجم» هم تشکر میکنم که نسخههایی از این مجموعه را با سیدرصد تخفیف در اختیار کارگروه شعر گذاشت تا علاقهمندان بتوانند آن را با قیمت پایینتر تهیه کنند.
* قرار ما: دوشنبهی آینده، ساعت 5 تا 7 در جلسهی شعر خوانی و نقد و بررسی با حضور جواد محقق (مسئول صفحهی شعر «کیهانبچهها»)
در «ادامهی مطلب» میتوانید گزارش کامل جلسهی رونمایی مجموعهشعر «گنجشک پر، جوراب پر» را بخوانید.
گزارش اولین جمع شعر انجمن در فصل بهار
دوشنبه 6 اردیبهشت، روزی بهیادماندنی برای کارگروه شعر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بود. این کارگروه، بعد از دو ماه وقفه قرار بود فعالیت خود را با رونمایی کتاب «گنجشک پر، جوراب پر» سرودهی مریم هاشمپور آغاز کند.
ساعت پنج شده بود، ولی هنوز یکی از دو مهمان دعوت شده از راه نرسیده بود. ده نفری که خوشقولتر از بقیه و رأس ساعت پنج از راه آمدند، اینهایند: حاجیهخاتون حسنی، مریم اسلامی و دخترش باران کوچولو، مریم مطهریان، زیتا ملکی، فرزانه امیری، مریم رحیمی، حسین تولایی، سمیرا قیومی، اکرم کشایی، نیلوفر شهسواریان و حامد محقق.
به اینها اضافه کنید شهرام اقبالزاده، دبیر انجمن را که مثل همیشه در کنار اعضای کارگروه شعر حضور داشت.
ملیحه وفایی، تصویرگر مجموعه که در پیداکردن ساختمان انجمن کمی مشکل پیدا کرده بود، با یک ربع تأخیر از راه رسید و اولین جلسهی بهاری کارگروه شعر در سال 89 آغاز شد.
پیش از هرچیز عباس تربن (مسئول کارگروه شعر) از کسانی که قبل از او مسئولیت ادارهی این جلسه را برعهده داشتند، یادی کرد و بهاختصار دربارهی دور جدید این جلسهها توضیح داد. پنج دقیقه از صحبتهای او گذشته بود که ناگهان، موبایلی که روی میز بود شروع به زنگزدن کرد. در اینجا مسئول کارگروه شعر دست از صحبت کشید و با توضیحی کوتاه به حرفهایش پایان داد: «من ساعت موبایلم را تنظیم کرده بودم تا رأس پنج دقیقه زنگ بزند و مرا متوجه کند که باید دست از صحبت بکشم؛ زنگی نمادین که میتواند قرار ما برای رعایت ایجاز در نظردادنها و حرفزدنهایمان باشد!»
رونمایی «گنجشک پر، جوراب پر» بهطور رسمی با صحبتهای مریم هاشمپور آغاز شد:
«خوشحالم که این کتاب بهانهای شد تا امروز اینجا در جمع شما باشم و همدیگر را ببینیم. سهچهار سالی است که شعرگفتن را شروع کردهام و البته میدانم که راه درازی در پیش دارم. قبل از این کتاب، دو مجموعهشعر دیگر نیز از من چاپ شده است: "پیشی کوچولو" و "گل و باران و خورشید". نگاه من در مجموعهی "گنجشک پر، کلاغ پر" این بود که گزیدهای از شعرهای سالهای گذشته تا امروز را گرد بیاورم.»
در ادامه از هاشمپور و وفایی خواسته شد که به ترتیب دو شعر اول کتاب، یعنی «مثل داوودی بخند» و «مثل قصههای آقاجون» را بخوانند:
«شعر میخواند کلاغ
قار و قار و قار و قار
از زمین و آسمان
میچکد عطر انار...»
سپس تربن با بیان طنزگونهی این که ظاهراً تصویرگر در شعرخوانی موفقتر از شاعر بود، از حاضران خواست نظر خود را دربارهی عنوان کتاب بیان کنند و با توجه به این که عنوان، ویترین کتاب است، بگویند که بهنظرشان «گنجشک پر، جوراب پر» اسم جذابی برای یک مجموعهشعر کودک است یا نه؟
کشایی: من فکر میکنم برای بچهها اسم جذابی است؛ چون یادآور بازی کودکانهی گنجشک پر، کلاغ پر است. اگر به شعری که اسم مجموعه از آن گرفته شده مراجعه کنید، متوجه میشوید که شعر، حکایت بچهی بازیگوشی است که جورابش را گم کرده است. شاید بشود گفت مخاطب با دیدن نام «گنجشک پر، جوراب پر» ناخوداگاه به صرافت میافتد که این اسم چه مفهومی میتواند داشته باشد و وقتی در یکی از شعرها با آن مواجه میشود -و بهخصوص با توجه به خاطرهای که از کودکی دارد- عنوان کتاب درنظرش جذاب میشود و انگیزهی کودک را برای خواندن شعرها بیشتر میکند. ضمن این که یکی از مشخصات اسم خوب باید این باشد که در وهلهی اول موضوع را لو ندهد، یعنی یک معما در آن باشد و مخاطب بعد از خواندن شعر یا داستان، فلاشبک بزند به اسم و ببیند انتخاب آن چه دلیلی داشته است.
ملکی: به نظر من «گنجشک پر» با «جوراب پر» ارتباط موضوعی مناسبی ندارد و برای مخاطب اسم چندان جذابی نیست.
تولایی: من با این حرف موافق نیستم و به نظرم اسم خوبی است؛ بهخصوص با درنظر داشتن گروه سنی مخاطب که ب تعیین شده و این که بازی گنجشک پر، کلاغ پر ویژهی همین سنین است. دربارهی عدم ارتباطی که خانم ملکی به آن اشاره کردند باید بگویم که اتفاقاً در بازی هم این بیارتباطی هست و بچه وقتی در بازی اشتباه میکند، میسوزد. از دیگر ویژگیهای مثبت اسم کتاب این است که مخاطب با دیدن آن متوجه میشود که این یک کتاب کودک است.
حسین تولایی و سمیرا قیومی
وفایی (تصویرگر مجموعه): اتفاقاً من در هنگام تصویرگری این شعر را برای چند کودک خواندم و تا اسمش را میخواندم، همه متوجه ارتباط آن با بازی میشدند؛ حتی اسم خودشان را میگفتند و بعد میگفتند: پر! بنابراین احساس من این است که بچههای گروه سنی پایینتر با عنوان کتاب ارتباط میگیرند.
اقبالزاده: البته این بهانه که مثلاً بچهها دیگر فلان بازی را نمیکنند یا با آن آشنا نیستند، برای نپرداختن به آن کافی نیست. یکی از نقشهای این شعر میتواند آشناکردن بچهها با این بازی باشد. و اتفاقاً «جوراب پر» بازی قشنگی است؛ که یعنی اگر جورابت را گم بکنی، سوختهای! یعنی بدون آموزش رسمی، با یک بازی شاعرانه به بچه میآموزد که جورابت را گم نکن و به این ترتیب بار تربیتی هم دارد.
*
در این لحظه فاطمه بهاری و مهاجر از راه میرسند و البته بهقول خودشان دیرآمدنشان دلیل داشته: «ما آدرس را سر و ته داشتیم و کمی طول کشید تا اینجا را پیدا کنیم!»
در ادامه هاشمپور توضیحات دیگری دربارهی چاپ مجموعهشعر «گنجشک پر، جوراب پر» داد:
«راستش من تا امروز برای چاپ کتابهایم خیلی انتظار و دردسر نکشیدهام. من در سال 87 برگزیدهی بخش کودک و نوجوان جشنوارهی شعر فجر شدم و این امتیاز را برایم قائل شدند که کتابی در انتشارات فصل پنجم چاپ کنم.»
تربن: حامد محقق هم امسال برگزیدهی بخش شعر کودک و نوجوان جشنوارهی شعر فجر شده؛ کتاب شما هم چاپ میشود دیگر، نه؟
محقق: بله، ظاهراً. ولی هنوز چیزی مشخص نیست و در این زمینه کاری انجام نشده است.
تولایی: اتفاقاً من هم من هم کتابم توسط همین انتشارات چاپ شد: «وصال نام تمام خیابانهای جهان است». البته این کتاب، مجموعهشعر بزرگسال است؛ گرچه من در بخش شعر نوجوان جشنوارهی شعر فجر سال 87 برگزیده شدم.
هاشمپور: در شناسنامهی کتاب من هم نوشته شده «پاییز 87»، در صورتی که آنموقع هنوز تصویرهای کتاب هم کشیده نشده بود! این کتاب، درواقع محصول دو ماه پیش است.
*
در ادامهی جلسه، تربن از وفایی دربارهی شکل آشناییاش با این مجموعه و تصویرسازی آن پرسید و تصویرگر کتاب شروع به توضیحدادن دراینباره کرد:
«انتشارات فصل پنجم، تصویرگری شعرهای این کتاب را به من سفارش دادند و بعد از اتود زدن تعدادی از شعرها قرار شد کل مجموعه را تصویرسازی کنم. کتاب حدوداً سه ماه دست من بود و تصویرها مدام بین من و خانم هاشمپور در حال ردوبدل شدن بود و نظر هم را میشنیدیم. البته این اولین کتاب من در حوزهی کودک و نوجوان است. قبلاً بیشتر در حوزهی بزرگسال و برای متون ادبی تصویرسازی میکردم و تابهحال با مجلههای اقتصاد پنهان، زایر، ادبیات داستانی همشهری، صحنه و... همکاری کردهام. درواقع حدوداً هفت سال است که تصویرسازی را شروع کردهام و یک سال است که مشغول تجربهی تصویرگری کودک و نوجوان هستم.»
اکرم کشایی، مریم رحیمی و حامد محقق
حامد محقق، شعر «چوپان باد» و فاطمه مهاجر شعر «دعای درخت» را خواندند تا حاضران که تا اینجا نیمی از شعرهای مجموعه را شنیده بودند، دربارهی کیفیت شعرها به اظهارنظر بپردازند.
قزللو: شعرها زبان خوبی دارند و زبانشان، زبان آشنای بچههاست و شاعر موفق شده بهخوبی مفهوم را منتقل کند. از نظر موسیقی هم وزنهایی انتخاب شدهاند که برای بچهها ملموساند و به راحتی خوانده میشوند.
خرمیان: بهنظرم شعرها ایدههای قشنگی دارند و البته من شعر آخر کتاب یعنی «گل برای گل بخر...» را که هنوز خوانده نشد، بیشتر از همه دوست داشتم.
کشایی: من فکر میکنم بهتر است بچهها را با غمی به اندازهی یک دریا و غمی به اندازهی یک کوه آشنا نکنیم. یعنی از غمی اینقدر بزرگ حرف نزنیم. بچهها غم و شادیهایشان به این بزرگی نیست و اینقدر اغراق بهنظرم جایز نیست.
اسلامی: من احساس میکنم در شعر «برایت چای میریزم» مفهوم و تفکر بزرگسالانه است و مناسب گروه سنی «ب» نیست. این تفکر بزرگسالانه است که اگر چیزهایی را که دوست داریم در اختیار نداریم، بهجایش مینشینیم و با هم چای مینوشیم!
محقق: اگر از نظر مخاطب شعرها را بررسی کنیم، شاید سه گروه مخاطب در این مجموعه پیدا کنیم. «برایت چای میریزم»، «چوپان باد» و «گل برای گل بخر» کاملاً ذهنیت بزرگسال دارند. اما شعرهایی هم برای خردسالان مناسبتر به نظر میرسند از جمله «سیب خندهرو» و «سخت است دوری» و نسبتاً «عنکبوت آواره».
تولایی: اما به نظر من «چوپان باد» کاملاً کودکانه است و اصلاً بزرگسالانه نیست. این شعر چون به نظرم شعر خوبی است، دوست دارم دربارهاش صحبت کنم. شروع این شعر ممکن است کمی کلیشهای به نظر برسد، تشبیه ابرها به گوسفند و چوپانشدنِ باد. مشابه اینها را در شعر شاعران دیگر مثل احمد خدادوست در کتاب «دنیا چگونه مثل سیب است؟» خواندهایم. اما پایانبندی شعر، کاری مستقل و ویژهی همین شاعر است. شاعر، باران را به اشک گوسفندان تشبیه میکند و بهنظرم این تعبیر تازهای است.
محقق: یعنی به نظر شما تشبیه باران به اشک گوسفند چیزی است که ذهن کودک بتواند آن را درک کند؟
تولایی: من فکر میکنم با زمینهسازیای که در سطرهای قبل انجام شده، بچهها متوجه شدهاند که ابرها گوسفندند و بنابراین اشک گوسفندان کاملاً روشن است.
محقق: وزن شعر هم کمی سنگین است: «مستفعلن فعولن» و شاید خیلی با فضا و حسوحال مخاطب تناسب نداشته باشد.
تولایی: البته اگر شعر ریتمیک نیست، دلیلش این است که شعر غمگینی است. گوسفندها گم شدند، چوپان دارد آه میکشد، گوسفندان دارد گریه میکنند. ما در خیلی از ترانههای حتی بزرگسال این تناقض را مشاهده میکنیم: شعر در حال فغان از رفتن یار است، ولی تصویر حکایت از حرکات ریتمیک میکند!
تربن: در نهایت فکر میکنید تصویر پایانی این شعر یعنی خیس شدن زمین از اشک گوسفندان -که ابر باشند- برای کودک قابلتجسم است؟
کشایی: با توجه به این که شعر حالت روایی دارد و صرفاً با یک تشبیه روبهرو نیستیم، بله! شاعر از اول یکییکی تشبیهکردن اجزا را انجام داده: باد را به چوپان، و مجموعهی ابرها را به گلهی گوسفند تشبیه کرده و... اگر تنها بند آخر را داشتیم، ممکن بود این ارتباط برقرار نشود، اما چون این تصویر، مقدمهای دارد، تصویر پایانی هم درک میشود.
طیبه شامانی و یاسمینکوچولو
در این لحظه طیبه شامانی هم همراه یاسمینکوچولو از راه رسید و شعر «سخت است دوری» را خواند و بعد از او حاجیهخاتون حسنی به خواندن شعر «عنکبوت آواره» پرداخت. بعد از این دو، رحیمی شعر همنام کتاب ینی «گنجشک پر، جوراب پر» قرائت کرد.
(از راست به چپ) نیلوفر شهسواریان و فرزانه امیری
امیری که تا اینجا سکوت کرده بود، طی چند دقیقه نظرش را دربارهی کتاب بیان کرد: «من از اسم کتاب خوشم نیامد، بهنظرم وظیفهی اسم یک کتاب شعر، القاکردن شاعرانگی است. دربارهی تصویر جلد هم همین نظر را دارم و خیلی چیزی به دست نمیدهد. رنگهای جذابی دارد، ولی خیلی شلوغ است و ضعیفتر از تصویرهای داخل است. من از شعر اول و دوم کتاب خیلی خوشم آمد. ساده، روان و دارای شاعرانگیاند مثلاً آنجا که میگوید: «شعر میخوانَد کلاغ» تا حالا کسی نشنیده که کلاغ شعر بخواند. همچنین دو تصویر شعر اول خیلی خوبند. ولی متأسفانه این رویه ادامه پیدا نکرده. تصویرها به خودی خود قشنگند، ولی هرکدام برای خود سبک و روالی دارند و انسجامی در آنها دیده نمیشود و چیزی نیست که آنها را به هم پیوند بدهد. پر و خالی بودن تصویرها هم یکی دیگر از مسایل است. در بعضی صفحهها سفیدخوانی داریم و بعضی صفحهها خیلی شلوغ و دارای ترکیببندی متفاوت است و شخصیتپردازیها دچار آشفتگی و پراکندگی است.»
ملیحه وفایی، تصویرگر
حالا نوبت وفایی بود تا دربارهی بحثهایی که طرح شده، توضیح بدهد:
«قبل از هرچیز باید بگویم در ابتدا من تصویرها را برای دو صفحه طراحی کرده بودم و قرار بود فضا بازتر و اندازهی فونتها بزرگتر باشد. بعد مشکلی پیش آمد این بود و برای چاپ فضا کم آوردیم و مجبور شدیم متن را ریزتر بکنیم و تصاویر را جوری بچینیم که در یک صفحه جا بشود. به این ترتیب همهچیز به هم میخورد. درواقع صفحهی وسط کتاب، اولین تصویری است که من طراحی کردم و تصور من این بود که تصاویر دو صفحهای است. متأسفانه قبل از انجام کار، مشکلهای اینشکلی و محدودیتهای مربوط به چاپ، برای ناشر و گرافیست مشخص نبود. اما این که تکنیکها متفاوت است، من موافق نیستم و اصل تکنیک اکریلیک است که میکس شده با تکنیکهای دیگر مثل مدادرنگ، گواش و دیجیتال.»
(از راست به چپ) مریم اسلامی و حاجیهخاتون حسنی
اسلامی: من هم میخواستم سؤالی دربارهی نحوهی چینش مصرعها بکنم. شعرها با چیدمان فعلیشان بهسختی خوانده میشوند و مخاطب به جای آن که شعر را به صورت سطرسطر بخواند، زیر هم میخواند. یعنی مخاطب مرتب باید بگردد که مصرع بعدی کدام است و این به کار ضربه میزند. درنهایت من میخواستم به خانم هاشمپور بگویم که خیلی به شعرهایشان امیدوار باشند، با وجودی که شعرهای اولشان است و به گفتهی خودشان تازه شروع کردهاند، ولی به نظر من شعرها پختگی خوبی دارند.
تربن: دربارهی نحوهی چیدن مصرعها با وجود توضیحی که دربارهی محدودیت جا داده شد، فکر میکنم باز میشد مصرعهای هر بند زیر هم نوشته شوند به صورت چهار تا چهار تا دیده و خوانده شوند.
مهاجر: من با خواندن چند تا از شعرها مثل «سخت است دوری» و «گل برای گل بخر» احساس کردم فضای غمگینی بر این مجموعه حاکم است. فکر میکنم برای بچهها چنین فضایی جالب نباشد.
کشایی: من با نظر ایشان موافقم. عاطفه، در خیلی شعرها دستمایهی سرودن شعر است. منتها عاطفه در غم خلاصه نمیشود. بهتر است موازنهای در شعرهای یک مجموعه وجود داشته باشد. یعنی اگر غم هست -که حتماً هم باید باشد- باید جایی هم برای شادی داشته باشیم. وقتی تم اشعار غمگین است، تصویرگر هم با توجه به آنها تصویرگری میکند و چهرهها هم غمگین میشوند و تم غم بر کتاب حاکم میشود.
مهاجر: اما دربارهی تصویرها باید بگویم من هم وحدت را در تصاویر ندیدم. مثلاً در صفحهی چهار و پنج کتاب، تکرار خانهها در دو سوی صفحه، فضاها را به هم مرتبط کرده. اگر چنین اتفاقی در بقیهی صفحهها هم میافتد، میشد به نوعی انسجام دست پیدا کرد. بههرحال وقتی تصویرهای یک کتاب را بررسی میکنیم، یا باید از نظر موتیف باید مشترکاتی داشته باشند تصاویر یا رنگ یا موضوع. بههرحال چیزی باعث وحدت میشود.البته نکتهی قوت تصاویر، خلاقیت تصویرگر است مثل اناری که وسطش شعر نوشته شده. هر کدام از صفحهها را که باز میکنی، یک ایدهی خوب دیده میشود که هر کدامشان را شاید بشود در یک مجموعهی کامل کار کرد.
فاضل ترکمن، فاطمه مهاجر و هاجر بهاری
حالا نوبت جوانترین شرکتکنندهی جلسه، یعنی نیلوفر شهسواریان بود که شعر «موتورگازی» را برای حضار بخواند و میدان را برای صحبت به فاضل ترکمن که دیرتر از همه از راه رسیده بود، بسپارد:
«در بعضی شعرها شاهد استفاده از واژهی لبخند و بخند است. بااین توضیح به نظرم این مجموعه خیلی غمگین نیست و قرار هم نیست که صرفاً شاد باشد! آن چیزی که هست و در زندگی کودک وجود دارد، باید به تصویر کشیده شود. بعد هم فکر میکنم اتفاقاً شعر شاد در این مجموعه کم نیست: گنجشک پر، جوراب پر و موتورگازی و....
در اینجا سه نفر از حاضران یعنی توفیق، خرمیان و شامانی با او موافقت کردند. اصلان قزللو هم که شعرها را به تفکیک فضا شمارش کرده، تأیید میکند که «گنشجک پر، جوراب پر» چهار شعر غمگین دارد و بقیهی شعرها شادند.
*
ساعت به هفت نزدیک شده بود و حالا نوبت آن شده بود که شاعر و تصویرگر «گنجشک پر، جوراب پر» تنها شعر باقیماندهی این مجموعه را در حرکتی مشترک با هم بخوانند. بعد تربن از آن دو خواست تا بیتعارف نظرشان را دربارهی کاری دیگری بگویند.
هاشمپور: راستش وقتی من تصویرها را دیدم، خیلی خوشم آمد. فکر میکردم درست آن چیزی است که میخواهم. بعد هم که بچهها تصویرها را دیدند، خیلی دوست داشتند و با آن ارتباط برقرار میکردند و بنابراین من از کار خانم وفایی راضیام.
وفایی: دربارهی شعرها باید اعتراف کنم شعر موتورگازی را موقع تصویرسازی همهی شعرها با خودم میخواندم. شیطنت خاصی در این شعر هست که هم خودم و هم -وقتی بلند میخواندم- کسانی که در خانه بودند، از آن خوششان میآمد. مشابه این شیطنت را در بعضی دیگر از شعرها هم دیدم.
مریم مطهریان، اصلان قزللو و شهرام اقبالزاده
ساعت هفت شده بود و حالا فقط آنقدر فرصت داشتیم تا هرکس حرفهایش را دربارهی این کتاب در یک جمله خلاصه کند و در نهایت به مجموع شعر، تصویر، کتابسازی و... امتیازی از صد بدهد. (البته بعضی از دوستان حاضر به امتیازدهی نشدند که عددی در مقابل نظرشان نوشته نشده.) قرارمان را بر این گذاشتیم که افراد به ترتیب بیشترین تأخیر شروع به صحبت کنند.
عبدالرحمن یحیوی: ای کاش اسمش همان «گل برای گل بخر» بود. (90)
فاضل ترکمن: اسمش خوب بود به نظرم!
فاطمه مهاجر: تبریک میگویم بهشان. (90)
هاجر بهاری: خسته نباشید میگویم بهشان. (90)
رضا خوشبختی (همسر مریم هاشمپور): اگر همهی شعرهایش هم بد بود، صد میدادم. (100)
فرشید توفیق: دستشان درد نکند. (90)
رضوانه خرمیان: خسته نباشید میگویم!
اصلان قزللو: خوب بود. (80)
حامد محقق: اگر از نظر تفکیک گروه سنی مخاطب دقت بیشتری میشد، نمرهی بهتری میگرفت. (80)
نیلوفر شهسواریان: بهنظرم کتاب غمانگیزی بود. (70)
اکرم کشایی: هرچه فکر کردم حرفهایم را در یک جمله خلاصه کنم، نشد و شد دو تا! لطف خدا شامل حال شماست که برای بچهها شعر میگویید.
سمیرا قیومی: بههرحال این کتاب اینقدر خوب است که با خانهی کوچک و حجم زیاد کتابی که داریم، میخواهیم کتاب را تهیه کنیم.
حسین تولایی: ایکاش ناشر این کتاب یک ناشر تخصصی کودک و نوجوان بود. (60)
مریم رحیمی: ایکاش همهی کتاب از نظر گرافیک مثل دو صفحهای اول کتاب بود. (85)
فرزانه امیری: این کتاب از حد متوسط بالاتر است. (60)
زیتا ملکی: تبریک میگویم که موفق شدند کتابشان را چاپ کنند. (60)
مریم مطهریان: من از اسم کتاب خیلی خوشم آمد؛ مخصوصاً شعر گنجشک پر، جوراب پر. (80)
مریم اسلامی: پسندیدم و جزو کارهای خوب میتواند باشد.
حاجیهخاتون حسنی: [متأسفانه وقتی صحبتهای ضبطشده را پیاده میکردم، جملهی ایشان قابلتشخیص نبود، اگر خانم حسنی به بلاگ سرزدند، میتوانند جملهشان را در کامنتها بگذارند تا اضافه شود]
*
در آخرین بخش جلسه هم از مهمانان جلسه یعنی مریم هاشمپور و ملیحه وفایی خواسته شد تا نظرشان دربارهی اولین جلسهی کارگروه شعر در سال جدید بگویند و امتیازی به کل جلسه بدهند.
مریم هاشمپور: اولین بار است که به انجمن نویسندگان کودک و نوجوان میآیم. خیلی جلسهی خوبی بود و خیلی خوب است به کتابهایی که چاپ میشود، نگاه انتقادی داشته باشیم. (100)
ملیحه وفایی: تشکر میکنم از این که مرا دعوت کردید و خوشحالم که با شما آشنا شدم. فقط یک انتقاد دارم و آن نحوهی چیدمان صندلیها بود. ما همهاش معذب بودیم از این که عدهای آنپشت نشستهاند و مدام پشتسرمان را نگاه میکردیم. اما واقعاً از صحبت دوستان استفاده کردم. (95)
در پایان جلسه هم شهرام اقبالزاده، دبیر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان صحبت کوتاهی دربارهی کارگروه شعر و جلسهی رونمایی کتاب «گنجشک پر، جوراب پر» کرد که میخوانید:
خسته نباشید آقای تربن
البته میدانم که هستید. ولی بازهم امیدوارم نباشید...
مرسی از محبت همیشگیتان!
به به جای ما چه خالی بود!
دوشنبهی بعد منتظرتان هستیم. امیدواریم جای خود را پر کنید!
(:
سلام وبلاگ فعال وخوبی دارید به وبلاگم سر بزنید راستی من توی کیهان بچه ها صفح دارم حرفهای در گوشی ونم نم باران بخونید ونظرتون رو بگویید
سلام
خیلی دوست داشتم من هم آنجا بودم چون خانم هاشمی یکی از بهترین دوستانم و یکی از شاعران موفق کودک هستند ! حسابی جای من خالی بوده حتما!!! اما به دلیل دوری راه فکر کنم هیچ وقت نتوانم در جلساتتان شرکت کنم خوشبختانه ارتباط در دنیای مجازی خیلی راحتتر از دنیای واقعی است...
ممنون بابت لینکتان !
با احترام به پیوندهای سیب سبز پیوستید
البته دوستانی مثل شما که ساکن تهران نیستند و امکان حضور در جلسه ندارند، میتوانند حرفها و نظرهایشان را دربارهی هرجلسه و موضوع تعیینشده در همین بلاگ و قسمت نظرات مطرح کننند.
سلام.حدود ۵ سال پیش در انجمن جلسات شعری تشکیل میشد که از دوستان آن سالها هادی خورشاهیان و امیرجلال الدین مظلومی و مریم جعفری آذرمانی و حامد احمد ی و خانم کتایون تجلی و استاد خوشبخت را بیشتر به به یاد دارم.دلخوشی مان هرهفته آمدن به این کوچه ی بن بست و شعرخواندن و بعد از جلسه ولو شدن در حیاط پشت درب شیشه ای بود! منوچهر نعیمی عزیز هم روابط عمومی آنجا بود نمیدانم هنوز هست یا نه؟ یا استاد اقبال زاده که دوسال پیش درهمانجا زیارتش کردیم و سالن کنفرانس بالا را برای ساعتی در اختیارمان گذاشت.تا دلتان بخواهد از پلاک دو کوچه پروانه خاطره داریم.دوشنبه ها سه تا پنج درخیابان انقلاب دستمان زیر سنگ شهرداریست.اما یک خط در میان هم شده خودم را خواهم رساند.با احترام لینک شدید.شاد باشید.اقبالتان بلند...
آن جلسه را یادم است، هرچند هیچوقت نتوانستم سر بزنم.
اما حالا هم جلسه هست
هم کوچهی بنبست و پلاک 2
هم منوچهر نعیمی
هم شهرام اقبالزاده
...
خوشحال میشویم ببینیمتان.
لطفاً به دوستان دیگر هم اطلاعرسانی کنید.
ممنون از لینک و وبلاگ شما هم لینک شد.
سلام
دعوتید به یک شعر و کمی کتاب!
سلام
سپاس
در پیوند ها اضافه شد و به مطلب هم لینک دادم
مشتاق دیدار
بسیار ممنون!
سلام آقای تربن!
خواهش می کنم کاری نکردیم که!
گزارش کاملی بود. ممنون. از همه نام بردید جز خودتان!
به هرحال ممنون!
سلام جوون!
خسته نباشی عزیز. دستت درد نکنه. درسته جوونی اما جلسه رو به نحو احسن مدیریت می کنی. خدا خیرت بده.
پایدار باشی و ماندگار.
یاحق!
(:
راستی لینک شدی
بازم یاحق!
متقابلاْ! ممنون.
http://i39.tinypic.com/vqrzpl.jpg
سلام سلام سلام .
هاجر بهاری هستم .خسته نباشید اینم لینک جلسات نمایشگاه کتاب( اقای محقق).
همیشه سبز همیشه مهربون
لینکتون رو گذاشتم، اما چون از تاینی پیک آپلود شده، نمیشده بدون فیلترشکن دیدش!
البته ما هم ندیده گذاشتیم!
(: