سومین جلسهی کارگروه شعر در فصل بهار به میزگرد شعر طنز کودک و نوجوان اختصاص داشت. در این میزگرد فرهاد حسنزاده و فاضل ترکمن بهعنوان مهمان حضور داشتند و البته ناصر کشاورز هم قرار بود به این دو بپیوندد که اینچنین نشد.
بگذارید اینبار گزارش را از ته به سر بنویسم و قبل از شرح بحثهای انجامشده در میزگرد، تکجملهای را که هر یک از شرکتکنندگان در پایان جلسه بر زبان آوردند، نقل کنم.
مریم اسلامی: هر تجمع و تشکیلاتی که با هدف طرح بحث انجام شود ارزشمند است، حالا چه به نتیجهی مشخص برسد، چه نرسد!
حاجیهخاتون حسنی: جلسه خوبی بود.
اکرم کشایی: جایش خیلی خالی بود و امیدواریم که ادامه پیدا کند.
فرزانه امیری: دلم میخواست آقای حسنزاده و ترکمن خیلی بیشتر صحبت میکردند ولی بهنظرم صحبتها کمی پراکنده بود.
تهمینه میرهاشمیان: این که سعی شد با افراد تازهوارد ارتباط برقرار شود و آنها هم مشارکت داشته باشند، بهنظرم جلسه را خیلی جذاب کرد.
مریم محمدزاده: خوب بود.
عزتالله الوندی: حیف که دیر رسیدم!
حسین تولایی: از آقای حسنزاده میپرسم که چرا مدتی است از بخش «سهسوت» در دوچرخه خبری نیست؟
(فرهاد حسنزاده: من هم در یک جمله جواب میدهم که قرار است اتفاق جدیدی در این بخش بیفتد.)
سمیرا قیومی: خوب بود، اما کمی پراکنده.
امیر خلیلی: کاش زودتر رسیده بودم.
علیرضا کیانی: اگر جلسهی شعر طنزی را که آقای حسنزاده پیشنهاد کردند برگزار کنید، خیلی خوب میشود.
سپیده ملکی: بهنظرم خیلی زودگذشت.
زیتا ملکی: اصلاً خستهکننده نبود.
محمد ملکی: خوب بود، ولی حیف که زود دیر میشه!
پرستو بزرگزاد: جلسه خیلی برای من جذاب بود، فکر کنم بازم بیام.
عبدالرحمن یحیوی: فتیلهاش پایین بود!
اصلان قزللو: باید در جلسه برنامهریزیای انجام شود که در زمینههای مختلف صحبت شود، ولی در مجموع قشنگ بود.
حامد محقق: ای کاش زودتر آمده بودم.
حمید فراهانی: اگر مهمانان تعریفی از طنز داشته باشند، کمکمان میکند.
خانم عسگری: ما در این جلسه خیلی مهمانیم!
مهشید مجتهدزاده: هرچند دیر آمدم اما از پایان جلسه استفاده کردم و به جوانترها توصیه میکنم از تجربههای بزرگترها در این جلسهها استفاده کنند.
فاضل ترکمن: خوب بود.
فرهاد حسنزاده: خوب بود، فقط صندلیای که رویش نشسته بودیم، ناراحت بود. [دو مهمان جلسه روی صندلیهای پایهبلند اُپِن نشانده شده بودند!]
سه اشاره:
یک: موقع پیادهکردن صحبتها، صدای دو نفر از حاضران با بلندترین صدای اسپیکر هم قابل تشخیص نبود: آرزو حیاتی و آناهیتا عباسی. و نمیدانم چرا دوباره مثل دو جلسهی پیش خانم شامانی از بخش نظردهی جاافتادند و متأسفانه خودشان هم یادآوری نکردند!
دو: به خاطر همکاری صمیمانهی خانمها میرهاشمیان و شامانی در بخش پذیرایی و زیتا ملکی در بخش عکس از آنها تشکر میکنم که اگر نبودند، چای و شیرینی هم نبود!
سه: صحبتهای رد و بدل شده در جلسهی پیش توسط یکی از شرکتکنندگان ضبط شد که به مسئول کارگروه شعر داده نشد. بنابراین متأسفانه امکان قرار دادن گزارش این جلسه روی بلاگ وجود نداشت. با عرض پوزش از شرکتکنندگان و مهمان جلسه، جواد محقق.
جلسهی میزگرد شعر طنز کودک و نوجوان با صحبتهای فرهاد حسنزاده، اولین مهمان جلسه شروع شد. حسنزاده صحبتهای خود را با فلاشبک به پانزده سال پیش یعنی درست سال 1373 شروع کرد: «آن روزها مجلهی کیهانبچهها فضای خشک و یکنواختی داشت. من به امیرحسین فردی، سردبیر این مجله گفتم خوب است با توجه به علاقهی بچهها به طنز کار طنز را در مجله جدی بگیریم. خود من تا آن موقع جز چند داستان با رگههای طنز نداشتم. اما به همین مناسبت یک نشریهی طنز با نام «روزنامهی سقفی همشاگردی» ایجاد کردم که مثلاً توسط چند دانشآموز شیطان نوشته میشد. یک آیتم هم در این نشریه بود به نام شعر طنز که سرکلیشهاش «شعرهای ناشیانه» بود و مثلاً توسط چند شاعر خیالی از جمله ملخالشعرای کلاس، میرزا کوفته ی تبریزی و... سروده میشد. اولینبار شعر طنز را از همانجا شروع کردم. و بعد با استقبال و شعرهای طنز بچهها مواجه شدیم. سهچهار سال بعد از همشاگردی در مجلههای مختلف از من کار طنز میخواستند و من بضاعتم اینقدر نبود که بخواهم خیلی در این زمینه کار کنم. بنابراین پیشنهاد کردم در کیهانبچهها جمعی راه بیندازیم که طنز بنویسیم و اسمش را گذاشتیم «شرکت سهامی طنز» و مجموعهای را با نام «نخودچی کشمش» ایجاد کردیم که با همکاری چند تن از دوستان طنزنویس نوشته میشد.
الان هم مسئول صفحههای ادبیات و طنز دوچرخه هستم و در بخش طنز از دوستان شاعری که در این حوزه فعال هستند، کمک میگیرم و خودم هم گاهگداری شعر طنز مینویسم.»
فاضل ترکمن، دیگر مهمان میزگرد شعر طنز کودک و نوجوان از راه رسیده بود و حالا نوبت او بود که از خود و فعالیتش در حوزهی شعر طنز بگوید: «من شعر طنز را از سال 84 شروع کردم. عمران صلاحی صفحهای به نام زبانبستهها در مجلهی «بچهها گلآقا» داشت و من از طریق همکاری با آن صفحه شعر وارد حوزهی شعر طنز شدم. البته با مطبوعات دیگر هم در زمینهی شعر جدی همکاری کردهام، ولی تعداد مجلههایی که از شعر طنز نوجوان استقبال کنند، زیاد نیست.
در حال حاضر هم تقریباً دو سال است که مسئول صفحهی شعر طنز (پینگپنگ) مجلهی «چلچراغ» هستم.»
در اینجای جلسه از حسنزاده دربارهی شاعران حرفهایای که در مجلهی «همشاگردی» با او همکاری داشتند، سؤال شد. جواب حسنزاده این بود:
«در دههی شصت، جنگ بود و فضای حزن و اندوه و شاعران و نویسندگان ما نیز عمدتاً به مسایل جدی میپرداختند. البته شاعرانی هم بودند که رگههای طنز در شعرهایشان وجود داشته باشد از جمله کشاورز و قاسمنیا؛ اما هیچکدام اینها شعر جدی و عریان شعر طنز نمیگفتند. بنابراین طبیعی بود که در سه سالی که «همشاگردی» را اداره میکردم، هیچ شاعر حرفهای شعر طنز به من ندهد.»
اما حالا به نظر میرسد فعالیت شاعران کودک و نوجوان در زمینهی شعر طنز پررنگتر شده؛ درست است؟ جواب حسنزاده به این سؤال مثبت بود:
«وقتی به دوچرخه آمدم، چون صفحه بهگونهای بود که دستم را بازتر میگذاشت، این فرصت ایجاد شد که از دیگران مطلب بگیرم. با دوستان تماس میگرفتم و از آنها کار میگرفتم حسین تولایی، فاضل ترکمن، عباس تربن، زهرا دری، مریم هاشمپور، اسماعیل امینی و... بعضی از کسانی هستند که در این سالها از آنها شعر طنز نوجوان در دوچرخه چاپ شده است. البته چون در دوچرخه هم محدودیتهایی در استفاده از بعضی واژگان و مفاهیم بود، خیلی این امکان نبود که به شاعران مختلف، سفارش شعر طنز بدهم. تقریباً بیشتر با کسانی که میدانستم فضای شعریشان نزدیک به فضای دوچرخه است، در ارتباط بودم. الان ما چند چهرهی جدید در زمینهی شعر طنز کودک و نوجوان داریم؛ در دهههای گذشته حتی در زمینهی نثر و داستان طنز هم خیلی فقیر بودیم. اما الان بهتر شده و فکر میکنم بهتر هم بشود. بستگی دارد که چهقدر فضای کار وجود داشته باشد، مثلاً اگر یک نشریه داشته باشیم که بخواهد به شاعران و نویسندگان این حوزه بها بدهد، قطعاً وضع شعر طنز کودک و نوجوان بهتر خواهد شد.»
فرهاد حسنزاده، طنزپرداز در پاسخ به راههای موفقیت در سرودن شعر طنز برای مخاطب کودک و نوجوان گفت: « شعر یکی از قالبهایی است که میتوان از ظرفیتش برای طنز بهره گرفت. بهخصوص برای مخاطب نوجوان از آنجا که به سن بزرگسالی نزدیک شده، میتوان روی مسایل اجتماعی انگشت گذاشت و از مسایلی سرود که نوجوانان درگیرشان هستند. تجربهی شخضی من این بوده که نوشتن از مسایلی که در خانوادهها وجود دارد، میتواند جذاب باشد مثل ریایی که در خانوادهها نسبت به مهمان وجود دارد یا بعضی حسها و حالات نوجوانان که از سوی بزرگترها به تنبلی تعبیر میشود اما از نگاه خود آنها یکجور کرختی شیرین است. در کنار همهی اینها کمکگرفتن از اصطلاحات کوچه و بازار یا فرهنگ عامه نیز میتواند به موفقیت شعر طنز خلقشده کمک کند. فضاهای مدرسهای و شوخی با برنامههای تلویزیونی و... نیز میتواند به خلق آثار جذابی برای نوجوانان کمک کند. یکی از تجربههای خود من استفاده از اصطلاحات کوچه و بازار یا فرهنگ عامه بود که جواب خوبی هم از آن گرفتم. مثلاً شعر «چه بچهای چه چیزی...» یا «بزک نمیر، بهار میآد» از شعرهایی هستند که بچهها میدانستند و من بر اساس آن یک شعر طنز گفتم که برایتان میخوانم:
چه بچهای، چه چیزی
دست میکنه تو دیزی
گوشتا رو برمیداره
نخودا رو جا میذاره
این بچه خیلی لوسه
بعضیکاراش مخصوصه
مثل لولو خورخوره
مرغ و پلو میخوره
نوبری از قزوینه
اهل چاییشیرینه
دویست و پنجاه تایی
قند میخوره با چایی
کاراش نداره حساب
وای که ببینه کباب
بهپا میکنه دعوا
برای مشتی حلوا
پاچه و مغز و کلّه
میخوره با عجلّه
اشک میریزه فراوون
برای مرغ بریون
بچه نگو، تکاور
قربون بنز خاور
بچه نگو، تریلی
عاشق دوغ لیلی
بچه نگو تلنبه
آروارههاش میجنبه
یهشب تا صبح نخوابید
خوابهای بدبد میدید
خواب دید از درد روده
سیاه شده چو دوده
از درد معده و ناف
صداش رفته کوه قاف
ننهش با هول و هراس
اونو رسوند به اورژانس
دکتر گرفت از او پول
برای ده تا آمپول
آمپول نگو، خمپاره
گنده و آتیشپاره
آمپول نگو، فشفشه
دردش آروم نمیشه
از ترس درد آمپول
نعر کشید مثل غول
از خواب پرید یه مرتبه
دید همهچی مرتبه
بیخیال هرچی خواب
بیخیال رختخواب
آهسته و سبکبال
باز رفت سراغ یخچال
بعد از این شعر، اکرم کشایی از فرهاد حسنزاده پرسید: «چرا تعداد کسانی که در زمینهی شعر و حتی داستان طنز کار میکنند، از انگشتان دست بیشتر نیست؟»
حسنزاده ضمن اشاره به این که در صحبتهایش به بخشی از این دلایل اشاره کرده، گفت: «بخشی از دلیلش به فضای حاکم بر ادبیات در دهههای گذشته مربوط میشود که به آن اشاره کردم. با آن که ممکن است بیربط به نظر برسد، ولی جشنوارهها هم در این حوزه تأثیرگذارند. وقتی اثری در جشنوارهای موردتوجه قرار میگیرد باعث میشود که آن اثر دیده شود و نگاهها به آن معطوف شود. ما هیچوقت در حوزهی کودک و نوجوان، جشنوارهی طنزی نداشتهایم. البته اخیراً توجههایی دارد میشود و مثلاً انتخاب کتابهای خندهدار توسط کانون برگزار شده یا مراسمی که گلآقا برگزار کرده و... اما در سالهای گذشته چنین نبوده است و بنابراین توجه شاعران و نویسندگان ما به این سمت نیامده است. گذشته از این، نگاه طنز یک نگاه فردی است که باید بهصورت خودجوش بروز پیدا کند و بنابراین نمیتوان کسی را محکوم کرد که چرا شعر طنز نمیگوید.»
قرار بود فاضل ترکمن در این جلسه، در دو بخش مجزا به صحبت بپردازد. بخش اول این صحبت به معرفی فعالان شعر طنز کودک و نوجوان اختصاص داشت:
«در شعر شاعران کلاسیک یا حتی دورهی مشروطه هم میتوان آثاری پیدا کرد که برای مخاطب نوجوان خواندنی باشد مثل شعر «داشت عباسقلیخان پسری...» ایرج میرزا. ولی در نشریههای کودک و نوجوان امروز کسانی که در زمینهی شعر طنز (حتی در حد یک اثر) فعالیت کردهاند، عبارتند از: عمران صلاحی، زهرا دری، عباس تربن، ناصر کشاورز، شکوه قاسمنیا، حسین تولایی، فرهاد حسنزاده، اسماعیل امینی، کبرا بابایی، مهدی استاداحمد، حسن صنوبری، مریم هاشمپور، حسین گلستانی، منوچهر احترامی، سید سعید هاشمی، صفورا نیری، جعفر ابراهیمی و فاضل ترکمن.
در حوزهی کتاب نیز تا امروز چهار مجموعهشعر در زمینهی شعر طنز نوجوان انتشار یافته است: «زبانبستهها» (انتشارات گلآقا/1386) که قرار است جلد دومش هم منتشر شود، «خنده به شرط قلقلک» (انتشارات پیدایش/ 1387)، «ایستگاه لاغری» (نشر شهر/1387) که موضوع شعرهایش بیشتر شهری است و «یک بستنی و پنج زبان» (نشر قو/ 1389). بهنظرم در بین مجموعهشعرهای طنز نوجوانی که تا امروز چاپ شده، مجموعهی آخر کاملتر از بقیه است؛ چون مثل مجموعهی قبلی شاعر، محدودیت موضوعی ندارد و دغدغهها و شیطنتهای بچهها، شکایتهایشان و... در آن به تصویر کشیده شده است. البته دو منظومهی طنز هم برای نوجوانان چاپ شده که بیشتر شکل بازگردانی مجموعههای قدیمی را دارد: «بزغالهی باهوش» و «شغال خرسوار» اثر حسین گلستانی (انتشارات گلآقا).
دربارهی کتابهای احتمالی در زمینهی شعر طنز کودک، ترکمن با نقل صحبتی از عمران صلاحی، آثار بهرهمند از طنز را به دو دستهی «عمد» و «غیرعمد» قابل تقسیم دانست و گفت: «اگر با این نگاه به مجموعهشعرهای کودک نگاه کنیم، میبنیم که هیچکدام از شاعران قصد خلق شعر طنز برای مخاطب را نداشتهاند و بهصرف شاد بودن نمیتوان هر شعری را طنز دانست؛ بهخصوص که بیشتر شعرهای کودکان شادند، اما لزوماً شعر طنز محسوب نمیشوند»
و پایان صحبتهای ترکمن در این بخش به قرائت شعر طنزی از خود او انجامید:
آه، دیشب جوجهام را گربه برد
مثل گاوی جوجهام را گربه خورد
مثل خر بر جثهی ریزش نشست
با تمام زور خود او را فشرد
جوجهی زرد قشنگ کاکلی
زیر پنجول کثیف گربه مرد
گربهی نالوطی بیمعرفت
درد دوری را به دست من سپرد
درد دوری از کُتَل سنگینتر است
از پسش تنها برآید مردِ گُرد
الامان از گربههای کشورم
گربههای ترک و شیرازی و کرد
کاشکی یک آدمی پیدا شود
تا بسازد از شماها وایتبُرد
گربهجان! روزی کبابت میکنم
میشوی خوشمزه و بریان و ترد
جالب این که وقتی شعر تمام شد، ترکمن با اعتراض بعضی حاضران روبهرو شد که: «گربهها دوستداشتنیتر از بعضی آدمها هستند» و جلسه در همهمهی گفتوگوها و بگوبخندها فرو رفت.
تا بالأخره حسین تولایی جلسه را از رفتن به بیراهه نجات داد: «فکر میکنم نمیتوان از این منظر راجع به یک شعر اظهارنظر کرد. بهنظرم این شعر خیلی قشنگ بود. خود من راجع به گربه حس ندارم، ولی راجع به این شعر حس دارم و فکر میکنم با این که اولش غمگین بود، شعر خوبی بود!».
بعد از اشاره به مسألهی محدودیتها در چاپ شعر طنز برای مخاطبان کودک و نوجوان و به پیشنهاد تربن، تولایی شعری خواند که به تازگی در دوچرخه رد شده و مناسب چاپ تشخیص داده نشده بود.
قطار آمد ولی لبریزِ آدم
مدلهای درشت و ریِز آدم
یقین تا ایستگاه صادقیه
مچاله میشود هر چیزِ آدم
تولایی در پاسخ به این پرسش که «چرا این شعر رد شد؟» گفت: «نمیدانم!» تا فرهاد حسنزاده مسئول بخش طنز دوچرخه به جای او به این سؤال پاسخ بگوید: «یکی از دلایلش این بود که این شعر که دو دوبیتی دیگر نیز در ادامه داشت، بیشتر مربوط به تهران است و چون روزنامهی «همشهری» و هفتهنامهی «دوچرخه» در سراسر ایران پخش میشود و ممکن است شهرستانیها چندان از این شعرها استقبال نکنند.»
حالا نوبت مریم اسلامی بود که شعر طنز «دختر حاجیلکلک» را که با خود به جلسه آورده بود، بخواند:
شربت و قند و خنده
جشن و چراغ و پولک
عروسی کرده امشب
دختر حاجی لکلک
بزنبکوب بهراهه
مهمونا توی باغن
میخندن و میچرخن
خوشحال و سردماغن
اما آقای داماد
یک گوشه دور و تنها
منتظر عروسه
ایستاده روی یک پا
عروس نشسته توی
یک خودروی شیک و پیک
هنوز میون راهه
مونده توی ترافیک
حسنزاده این شعر را شعر طنز دانست و فاضل ترکمن نه. از حضار رأی گرفته شد و همین اختلافنظر در رأیهای شرکتکنندگان در جلسه نیز دیده شد: هفت به شش. این نشان میداد که مرزها در شعر طنز کودک بسیار نامشخصتر از شعر نوجوان است؛ چیزی که مریم اسلامی هم در صحبتهایش به آن اشاره کرد:
«آیا شعری که به آن طنز اطلاق میشود، آیا باید از همان بند اول و دوم طنز شروع شود یا این که میتواند فضایی را آماده کند و در آخر نکتهی طنزی را بیان کند؟»
ترکمن: اگر بخواهیم این شعر را طنز بنامیم، میتوان به نود درصد شعرهای ناصر کشاورز طنز گفت. البته مضمون شعر، شاد بود ولی ویژگیهای طنز مثل انتقاد، تناقض، هنجارشکنی و... را نداشت.
تربن: خب، شاید اصلاً امکان پرداختن به بعضی از اینها در شعر کودک و خردسال وجود نداشته باشد، مثلاً انتقاد.
ترکمن: انتقاد را شاید نشود، ولی بعضی از ویژگیهای دیگر را میتوان در شعر آورد.
کشایی: من فکر میکنم شاید بخشهایی از شعر طنز نباشد مثل بندهای آغازین، اما آنجا که اشاره به عروسی و انتظار داماد میشود، احساس میکنم توصیفها به سمت طنز کشیده شده. ضمن این که باید در نظر داشت طنزی که در شعر کودک میبینیم، طنز ملایمی است.
شامانی: من هم همین احساس را دارم. نباید همهی ابیات طنز باشد، در انتهای شعر این اتفاق افتاده.
قزللو: من هم فکر میکنم یکی از راههای رسیدن به طنز بزرگ کردن مسأله یا چیزی مثل تجاهلالعارف است. در این شعر هم من فکر میکنم همهی قسمتها شاید طنز نباشد، ولی آوردن حیوانها در فضا و مسایل شهری میتواند طنز باشد.
فراهانی: فکر میکنم در این شعر یک طنز اجتماعی به زبان کودکانه بیان شده بود و مخاطب اصلاً کودک نبود. چون کودک از ترافیک که موضوع شعر است، چیزی نمیداند.
اسلامی: البته من موافق نیستم و فکر میکنم بچهها تصوری از مفهوم ترافیک دارند.
فراهانی: بچهها ترافیک را میشناسند ولی نه به عنوان یک معضل.
سمیرا قیومی: گذشته از این که من فکر میکنم، مخاطب این شعر نوجوان است، خیلی چیزها میتواند نمایانگر طنز یک شعر باشد. مثلاً آیا اگر اسم این شعر «ترافیک» بود، بار طنز ماجرا را عوض نمیکرد نسبت به اسم «حاجیلکلک»؟ نمیخواهم بگویم «ترافیک» اسم خوبی است، اما شاید آن را طنزتر میکرد.
عزتالله الوندی: سؤالی که من میخواهم بکنم این است که وقتی ما شعر میگوییم، آیا قصدمان این است که شعرمان طنز باشد یا نه؟ بیشتر شعرهای کودک و نوجوان، نوعی بامزگی در خودش دارد. اما آیا اسم این بامزگی را میتوان طنز گذاشت یا تعریف ما از طنز، عمیقتر از بامزگی است؟ خیلی از آثاری که در حوزهی شعر کودک و نوجوان خلق شده، ناشی از ذوقورزی شاعر است که موجب میشود رگههایی از طنز در شعر حضور داشته باشد. البته این شعر نکات بامزهای هم داشت مثل لکلکی که میتواند پرواز کند، ولی در ماشین نشسته است. این بهنظرم جذاب و بامزه است.
بعد از پایان صحبتها دربارهی شعر مریم اسلامی، فاضل ترکمن سؤالی را که اکرم کشایی پیشتر پرسیده بود، با طرح بخش دوم صحبتهایش داد: «الگوهای بروز و ظهور طنز در شعر نوجوان». ترکمن هفت آیتم طنز موقعیت، بازیهای زبانی و قافیه، نقیضهپردازی، زبان عامیانه و اصطلاحات رایج در بین کودکان و نوجوانان، تناقض و غیرمعمولبودن و پارادوکس، استفاده از کلمههای خارجی در بافت زبان فارسی و شیطنت را جزو رایجترین کلیشههای مورد استفادهی خلق طنز در شعر نوجوان دانست. در ادامهی این بخش کشایی سؤال دیگری را طرح کرد: «تفاوت اصلی خلق طنز در شعر کودک و شعر نوجوان چیست؟»
ترکمن: من فکر میکنم تفاوت به دغدغههای مخاطبان برمیگردد و خلق شعر طنز برای کودک بیشتر شامل مجموعهای از شیطنتها و بازیها و حتی شوخی با حیوانات و... میتواند باشد.
در ادامهی جلسه محمد ملکی و پرستو بزرگزاد شعر «هفتپین» سرودهی حسین تولایی را خواندند که پیش از این در هفتهنامهی دوچرخه منتشر شده بود:
«با توام آقا پیاز!
این ادا-اطوار چیست؟
نام تو که سین نداشت
هفتسین جای تو نیست!
نام خود را کردهای
واقعاً که خندهدار!
تو پیازی، نه سیاز
پس برو حالا کنار»
روبهروی سینها
کم نیاورد آن پیاز
لایهلایه فکر کرد
تا کشید آنجا دراز
در کنار پنجره
با پنیر و پرتقال
یک پتو انداخت که
سفرهای شد توی هال
پاککن بود و پفک
پنجره خود را نبست
تا پرنده هم رسید
توی آن سفره نشست
بعد از پایان شعر، تربن از حسنزاده خواست دلایلی را که موجب تأیید این شعر برای چاپ در نشریه دوچرخه شده، بیان کند.
حسنزاده: من فکر میکنم شاعر در این شعر حرف تازهای زده بود. ما با هفتسین آشناییم، ولی در این شعر ساختار ذهنی بچهها دربارهی هفتسین تغییر کرده و هفتپین را تشکیل داده که هرکدام از عناصر آن نیز در جای خود مینشیند و عناصر آشنای بچهها هستند. یکی از بحثهایی که من برای این جلسه آماده کرده بودم و متأسفانه فرصت پرداختن به آن نیست، علاقهی نوجوانان به بازیکردن با مفاهیم و شعرها و... است. خود من وقتی که شروع به سرودن شعر طنز کردم، یکجورهایی از بچهها این موضوع را یاد گرفتم. بچهها شعرهای شاعران را تغییر میدهند.
اصلان قزللو: مثل «تو نیکی میکن و در دجله انداز/ خودم شیرجه میرم درش میارم!»
حسنزاده: دقیقاً! بچهها این چیزها را میسازند یا ترانهها را تغییر میدهند و شعر جدیدی رویش میگذارند. خود من که بچه بودم، یادم است در آبادان میرفتیم لب شط رو به عراق میایستادیم و شعری را میخواندیم که نمیدانم شاعرش کیست، ولی خیلی دوستش داشتم:
نون و کره، مربا
کشتی ما تو دریا
نون و پنیر و سبزی
عراق! چرا میلرزی؟
ایران کاریت نداره
سربهسرت میذاره
عراق آفتابهسازه
ایران موشک میسازه
...
بچهها این شعرها را میساختند و تغییر میدادند. بنابراین چرا ما این کار را نکنیم؟ خوب است منی که به ادبیات کودک و نوجوان احاطه دارم، از آن استفاده کنم و آگاهانه این کار را انجام بدهم.»
در ادامهی جلسه طیبه شامانی شعری خواند و البته قبل از خواندن هم اشاره کرد که شاید خیلی ربطی به شعر طنز نداشته باشد.
دیشب فضای خانهی ما
حال و هوای دیگری داشت
داییحسن با خاطراتش
بر روی لبها خنده میکاشت
در چهرهاش آرامشی بود
پاک و زلال و آسمانی
آبیترین شعر خدا را
در چشم او میشد بخوانی
میگفت روزی جبهه و من
خیلی به هم وابسته بودیم
از ابتدای جنگ با هم
عهد اخوت بسته بودیم
وقت جدایی جبهه میگفت
من طاقت دوری ندارم
گفتم که پایم یادگاریست
آن را همینجا میگذارم!
حسنی، کیانی، محقق، محمدزاده و امیری اعتقاد داشتند که این شعر، طنز نیست. حیاتی و قزللو هم همینطور با اضافهکردن این جمله که: «ولی تأثیرگذار بود».
بعد نوبت مریم اسلامی بود که شعر طنز دیگری را برای جمع بخواند:
یه گربهی غریبه
اومده پشت نرده
گربهی خونهی ما
شاید عروسی کرده
کاموای مادرم رو
برده برای پیشی
گفته: «حالا چی میگی؟
بازم زنم نمیشی؟»
حسنزاده و ترکمن هر دو موافق بودند که این شعر، شعر طنز است. و در ادامه صحبتهای بقیهی شرکتکنندگان دربارهی این شعر:
الوندی: این اثر، همهی عناصر شعری را به علاوهی عناصر طنز دارا بود. در این شعر، سختی و مرارت آدمها دربارهی ازدواج، به گربهها هم سرایت کرده است. گربه به عنوان رشوه کاموایی به گربهی دیگر میدهد تا با او ازدواج کند. درست مثل قبل در این شعر هم غلو ایجاد شده وعناصری به شکل ساده کنار هم نشستهاند و شعر طنز خلق کردهاند.
محقق: فکر نمیکنید تفکر این شعر بزرگسالانه است؟ رشوهدادن برای جلبنظر طرف مقابل، بزرگسالانه بهنظر برسد. اگر شاعر دلیل دیگری در این شعر میتراشید، شاید نتیجه بهتر از این بود. جسارتاً یکی از شعرهای خودم دربارهی چند جوجه است که ادامهاش اینطور است: «یک تاج کوچک/ دارد یکیشان/ شاید خروس است/ مادر به من گفت/ آقاخروسه/ مثل عروس است!» این تشابه ظاهری بین عروس و خروس میتواند برای کودک خندهدار باشد.
مریم اسلامی: البته برداشتهای مخاطب خیلی مهم است، بهنظرم بچهها ممکن است کاموا را بهچشم یک هدیه ببینند.
فراهانی: برعکس شعر قبل خانم اسلامی، فکر میکنم این شعر کودکانه است و برای مخاطب قابلفهم شده؛ اگرچه موضوع بزرگسالانه است، اما میتوان منطق کودکانه برایش تراشید.
در انتهای جلسه مسئول کارگروه شعر پیشنهاد کرد تا وقتی طبق صحبت فرهاد حسنزاده، جلسهای ویژهی شعر طنز در انجمن تشکیل شود، ابتدا و انتهای هر جلسه به خواندن شعرهای طنز سروده شده توسط شاعران کودک و نوجوان اختصاص پیدا کند.
با عرض سلام و خسته نباشید
شرح مفصلی بود. دست شما درد نکنه اما ای کاش باز هم از باقی عکسها هم استفاده می کردین!
راستش کیفیت عکسها خیلی خوب نبود. از طرفی بدون عکس، صفحهها زودتر بالا میآید.
سلام آقای تربن
خسته نباشید.
از توجه و دقت و تلاش شما سژاسگزاریم.
از طرف انجمن نویسندگان ک و ن ج
(:
سلام
خسته نباشید
منتظر جلسه این هفته ام
به امید دیدار!
سلام آقای تربن
چند روز پیش از نمایشگاه کتاب " یک بستنی و پنج زبان " رو خریدم کتاب خیلی بانمکی بود رباعی های کتاب خیلی قشنگ بودند
متن جلسه تون رو هم کامل خوندم ، جلسه خوبی بود !!!
موفق باشید
مرسی، شما هم موفق باشید!
سلام ... حیف که فرصت نشد بیام .... اگر می آمدم این شعرم را می خواندم :
گربهه سرما خورده
قرص و دوا نخورده
اتل متل نخودچی
سرفه و هاپچی هاپچی
ببین چه لاغر شده
قد کبوتر شده
تا موش موشی هلش داد
از روی پله افتاد !
البته آقای ترکمن در صحبتشان از شما یاد کردند!
امیدوارم منظورتون از بی کیفیت بودن عکسا،بی کیفیتی عکس انداختن عکاس نبوده باشه
نه، ولی اونم یه کمی تأثیر داشت. به هرحال این چیزی از ارزشهای حضرت عکاس کم نمیکنه
(:
سلام
برای جلسه این هفته من با سه شنبه بیشتر موافقم
متأسفانه سهشنبه، دو جلسه در انجمن برگزار میشود و امکان برگزاری جلسهی سوم وجود ندارد.
سلام من از شعرای طنز به خصوص شعر پیشی و کاموا خیلی خوشم اومد. شعر چه بچه ای چه چیزی رو هم پدربزرگم بچگیها میخوند. آقای حسن زاده دنباله ش رو بامزه نوشته بودن. فکر میکنم برگذاری چنین جلساتی خیلی خیلی تو این مملکت لازم باشه. پاینده باشین.
ممنون از پشتگرمی و حمایتتان!
خیلی مفید بود خسته نباشین!
مرسی، ولی چرا بینام؟
یه عده فقط دنبال پولن یه عده هم مثل شما دنبال فرهنگ و هنر! خسته نباشین.
فکر کنم میدونم این کامنت و کامنت قبلی رو کی گذاشته؛ ولی مطمئنم نیتش خیر بوده. مرسی ای ناشناس آشنا!
از تربن واقعا متشکرم که با جان و دل وقت می گذارد و کار می کند
به نظر من هم جلسه خوبی بود. و دلم می خواهد تداوم داشته باشد.
اگر خوب بود، به خاطر حضور بیتکلف شما بود آقای حسنزادهی عزیز!
سلام!
حیف که نتونستم توی این جلسه شرکت کنم.